☚♥♥♥☛
اما نه تو هم دردی............................. گذشته در چشـــــــــمانم مانده است صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم که نفهــــــــــــــمی هــــــــــــــــنوز دوـــــــــــســــــــــــــتت دارم سهراب: گفتی چشم ها را بایدشصت!شستم ولی...... گفتی جور دیگر باید دید!دیدم ولی...... گفتی زیر باران باید رفت!رفتم ولی..... او نه چشم های خیس و شکسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندیدفقط در زیر باران با طعنه ای خندیدو گفت:
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
مـے شَـود قـشــــآع ...
دهـــخـــدآ را مـے شِــنــآسـے ؟؟!!
لُــغَـتــــ نـآمِـــﮧ اَش را کـﮧ بــآز کــردم نِــوشـتـــﮧ بـــود :
قِشــآع : دردے کــ ـﮧ آدم را از درمــــآن مـایــوس مـے کـنـــــ ـد !
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |